آمریکا چگونه افسار رویاپردازی جهانی آلمان را کشید
منطق حاکم بر روابط بینالملل بدین صورت است که قدرتهای بزرگ جهانی نمیخواهند در یک منطقه، «قدرت غالب منطقهای» شکل بگیرد، زیرا تبدیل شدن یک کشور به قطب قدرت در یک منطقه، یک گام قبل از تبدیل شدن آن به قطب جدید قدرت در نظام بینالملل است، چیزی که مطلوب قدرتهای جهانی فعلی نیست.
طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، آلمان با تولید ناخالص داخلی (GDP)، ۴۲۲۳ میلیارد دلار بزرگترین اقتصاد اروپا در سال ۲۰۱۱ محسوب میشود که ظرفیت تبدیل شدن به یک قدرت مطلق در منطقه اروپا و سپس یک ابرقدرت جهانی همسطح کشورهایی مثل آمریکا و چین را داراست.
گسترش روابط آلمان با روسیه در سالهای اخیر و احداث پروژههای نورداستریم ۱ و ۲ برای خرید گاز از روسیه علیرغم مخالفت آمریکا یکی از نگرانیهای جدی ایالات متحده در سالهای گذشته بود زیرا که نزدیکی بیشتر آلمان به روسیه و کاهش وابستگی این کشور به LNG آمریکا این بستر را برای آلمان ایجاد میکرد که نه به عنوان یک کشور همیشه مطیع بلکه دارای اقتدار در مقابل آمریکا بتواند در سطح جهانی ظاهر شود.
بسیاری از کارشناسان اقدام خرابکارانه در تخریب خط لوله انتقال گاز نورد استریم ۱ و ۲ را در پازل آمریکا برای تضعیف آلمان تعریف میکنند، اقدام خرابکارانهای که رد پای آمریکا به وضوح در آن دیده میشود تا بدین صورت آخرین نقطه اتصال آلمان و روسیه را پاره کند و مانع از رویاپردازی آلمانیها برای بازیگری در سطوح بالای قدرت جهانی شود.
همچنین آمریکا برای تضعیف بیشتر آلمان از طرح خط لوله انتقال گاز بالتیک حمایت کرد، خط لولهای که گاز نروژ را به جای آلمان به لهستانی میرسد که رابطه بسیار بدی با روسیه دارد. با این اتفاق لهستان در نقش توزیعکننده گاز بین کشورهای اروپایی قرار میگیرد و طبیعتا این گاز به کشورهایی میرسد که مواضع ضدروسی خود را تقویب کرده و در پازل آلمان برای توسعه روابط انرژی با روسیه بازی نکنند.
طبق گزارش رویترز در حال حاضر آلمان فقط برای جلوگیری از افزایش هزینههای انرژی و کمک به مشترکان جهت پرداخت قبوض حدود ۴۴۰ میلیارد یورو هزینه کرده که معادل ۱۱ درصد GDP این کشور است. این هزینه سنگین نه فقط بهای جنگ روسیه و اتحادیه اروپا، بلکه بهای رویاپردازی بیش از حد آلمانیها برای رسیدن به سطوح قدرت آمریکا و بازیگری مستقل جهانی از طریق توسعه روابط انرژی با روسیه بوده است.